هانا جون دختری از کهکشانی دیگر

امروز دوشنبه 5/10/90 وقتی بابا جون از سرکار اومد خونه هانارو گرفت بغل بعدش که خواست دستهاش رو بشوره تو گلی رو داد به من دوباره که می خواست بگیرت نرفتی قهر کردی و گریه کردی تا آخر شب هروقت می خواست بگیرت نمی رفتی وگریه می ک ردی وبرای اولین بار بود که قهر کردنت رو به ما نشون دادی ...

    امشب چهارشنبه 30/09/90 اولین شب یلدا ی هانا جون بود. که مهمون آقای همتی و نرگس خانم بودیم که پدر بزرگ و مادر بزرگ آرمین و آرین پسر دائی های هانا جون هستن. شب خیلی خوبی بود جای شماها همه خالی.وقتی برگشتیم هانا دلپیچه شدیدی داشت تا ساعت  '2:30  نخوابید       ...

  امروزدوشنبه28/9/90 هانا جون دوماهگی اش تمام شد و با مامانی ومامان فاطی و بابا غلام رفتیم درمانگاه پیش آقای دکتر منصوری که معاینه شد .خدا روشکردکتر راضی بود قدش شده 58 سانت وزنش 6600 و دور سرش هم 37 سانت ماشاا... به دختر نازم . بعدش رفتیم پیش خانم مومن نژاد تا واکسن سه گانه و هپاتیت ب و فلج اطفال رو براش زد آوردیمش خونه ساعت 11:45 بود که شیرخورد و قطره استامینوفن بعدش بابایی اومد خونه چون هانا جون واکسن زده بود زود اومد خونه هانا جون پاش درد میکرد و یک خورده و بیتاب بود برای همین هم عصر رفتیم خونه بابا غلام تا تنها نباشیم.البته موقع رفتن به خونه بابا غلام از نوبهار رفتیم وبرای اولین بار هانا جون توی نوبهار گشتی زد ...

امروز شنبه 26/09/90 برای اولین بار هانا دخمل گلم ظهر بدون نیاز به مامانی  خودش خوابیده از ساعت '13:30 تا ساعت'16:30 ، مامانی خیلی ذوق کرد و تونست وقتی هانا گلی خوابه همه کاراش رو انجام بده فدای دختر گلم بشم. ...

  ...

این عکس مربوط به قبل از آمدن بابا غلامرضا و مامان فاطمه از مکه می باشد. ...

کیانا جون از اراک و ملینا جون از تبریز آمده بودن برای دیدن هانا جون، شما  وقتی این عکس رو ببینید متوجه می شید که چه  دختر ای گلی هستند.   ...

عید قربان اولین عید مذهبی هانا جون     ...

در روز سه شنبه دهم  آبان ١٣٩٠ بعد ١٢ روز دو ساعت  بند ناف هانا جون افتاد و ما بسیار خوشحال شدیم   ...

در روز سه شنبه سوم آبان سال ١٣٩٠ برای اولین بار در ساعت ١١ دختر نازمان حمام رفت این کار توسط خاله مریم مهربان انجام شد     ...